باران طلاباران طلا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

💕 بــــاران طلا, دخترکـــم 💕

آخ جووووون بدو بدو

وااااااااای نمی دونید منم مثل مامانم عاشق دویدنم بدو بدو      بدو بدو      باران بدو     باران بدو         دختر عزیزم شما تو روز حد اقل ١٠ مرتبه روی ترد میل میری و مایلی که ورزش کنی.قربونت برم الهی امیدوارم یه ورزشکار ملی بشی انشا ءا...       ...
6 فروردين 1392

خودم آب خوردم

  اییییییییییییییییییییییییییی جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان یه روز تو همین روزا شاید ١ هفته پیش باران جونم وقتی صبحانشو خورد یهو دیدم خودش رفته داره آب میریزه و می خوره وای خدا از خنده داشتم میمردم خیلی قشنگ بود باورم نمی شد یه بجه با این سن وبا این قد و بالا بتونه این کارو بکنه بگردم مامان  ماشاا... بزرگ شدی عمرم       ...
5 فروردين 1392

مهدیس جونم تولدت مبالک

باران طلا امسال اول فروردین رفتیم تولد مهدیس جونی دختر عمو های گلت همه بودن . حسابی همتون آتیش سوزوندید اما مگه کسی جرات داشت بهتون بگه بشینید؟! اصلا مگه گوش می دادید؟؟ قربونت برم خیلی خوش گذشت. « مهدیس خانم تولدت مبارک » ...
5 فروردين 1392

مدل جدید خوابیدن

اینم یه مدل خوابیدنه دیییییییگه مثل یه گنجیشک کوچیک اروم بخواب مهربونم چشماتو رو هم بذار من اینجا بیدار میمونم کابوس رو زندون میکنم خواب بد رو میسوزونم حافظ خواب تو میشیم منو خدای خوب دل چشمهاتو فردا میبینم خوب بخوابی شبت به خیر ...
4 فروردين 1392

سال نو مبارک

    سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد. برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...کجا ایستاده اییم. سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟... زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و ...سال نو مبارک ... چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...          بهار می آید و دگر باره می دمم از مشرق از افق من! خورشید ذوق!!!         بوی عیدی ، بوی توپ ، بوی کاغذ رنگی   بوی تند ماهی دودی وسط سفره &s...
3 فروردين 1392

آخرین سه شنبه ی سال 1391 (چهارشنبه سوری)

با بهترین آرزوها برای دختر عزیزم روز آتش زدن بدیهای درون پریدن از سختی ها و موانع و روشن کردن مهر و محبت مبارک دختر عزیزم امشب به مناسبت چهارشنبه سوری رفتیم تو کوچه و حسابی آتیش بازی کردیم تو هم کلی نانای کردی .خیلی خوش گذشت گلکم سوختن غصه هایت را در آتش آخرین سه شنبه ی سال آرزو دارم   ...
30 اسفند 1391

میلادت مبارک مادر عزیزم

باران جان امروز تولد مامان جونه. اما حیف رفته مسافرت وگرنه حتما برای دست بوسی می رسیدیم خدمتشون. مامان جون هزار هزار بار تولدت مبارک و امروز بهترین روز است چون خداوند بهترین فرشته اش را آفرید تا اکنون مادر من باشد ‚ زیبا ترین فرشته ی آسمانی من خداوند تو را آفرید تا مادر من باشی من به خود افتخار می کنم که چنین مادری دارم تولدت مبارک مادر مهربانم     خواندم ترانه ای زیبا برایت مادر میان ترانه هایم نوشتم نامت را نوشتم نامت را با بغض ‚ با گریه های دور نوشتمت ‚ نوشتمت ترانه خوان شعر هایم نوش...
29 اسفند 1391

دوستت دارم حقیقت آشکار عشق...

          باورم نیست که دوباره بی رحمانه هجوم آورده ای به تمام شوق های من‚به هر چه از تو در خویش بارور ساخته ام. به عشق تمام این روزهایی که پا به پایت آمده ام و هنوز دارم می آیم... چگونه ممکن است چشمانت نبیند تمام خواستن هایم را‚ تمام بودن هایم را...؟؟ من دارم از حقیقت عشق برایت سخن می گویم روشن تر از هر باوری... هر روز هزاران کلمه را کنار هم قطار می کنم و فریاد می زنم: دوستت دارم حقیقت آشکار عشق               ...
27 اسفند 1391

تقویم های بارانی 1392

      خوشگله مامانی؟؟ خودم طراحی کردم ‚امیدوارم خوشت بیاد عزیز دلم پیشاپیش عید قشنگت مبارک بازم هست ببین     بی اجازت دفتر ٣٦٥ برگ جدیدتو دادم به خدا جون تا بهترین تقدیرو برات نقاشی کنه دختر قشنگم   ...
27 اسفند 1391