باران طلاباران طلا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

💕 بــــاران طلا, دخترکـــم 💕

تقدیم به مروارید صدف دریای دلم که به بیکرانی اقیانوس دوستش دارم

دنبال وجهی می گردم   که تمثیل تو باشد   زلالی چشم هایت بی پایانی آسمان   مهربانی دست هایت نوازش گندمزار و همین چیزهای بی پایان نمی دانستم دلتنگیت قلبم را مچاله می کند نمی دانستم   وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می شدم   تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم گفته بودم دوستت دارم . ..   .: باران طلا تا این لحظه ، 2 سال و 1 ماه و 25 روز و 11 ساعت و 7 دقیقه و 59 ثانیه سن دارد :. ...
30 مهر 1392

دختر نقاشم...

فدای این  دستهای هنرمندت که خالق این خطهای مبهم  و نقشهای قشنگه که از هر نقاشی تو این دنیا برای من زیباتر و جذابتره .: باران طلا تا این لحظه ، 2 سال و 1 ماه و 10 روز و 3 ساعت و 40 دقیقه و 50 ثانیه سن دارد :. ...
16 مهر 1392

این روزهای باران طلـــــا...

سلام به دختر قشنگم این چند روزه فرصت نکردم برات بنویسم اما الان خلاصه وار می گم چه خبر بوده دیروز رفتیم خونه ی دایی حامد  یه جشن کوچولو برای پرستو جون گرفته بودند ... همیشه بخــــــند دختر قشـــنگم   ...
10 مهر 1392

مــاه تمام من 25 ماهــگیت مبــــــارک

    ایمان دارم که قشنگترین عشق نگاه مهربان خداوند به   بندگانش است پس من تو را به همان نگاه می سپارم   و می دانم تا وقتی که پشتت به خدا گرم است   تمام هراس های دنیا خنده دار است...     گل دخترم اینکه یه روز تاخیر داشتم تو گذاشتن این پست   به خاطر اینه که دیروز من و شما مهمون داشتیم.   دختر عموهای عزیز مامان اومده بودن خونمون   خیییییــــــــــــــــــــــلی خــــــــــــــــــــــوش گذشت   خدایا شکرت به خاطر همه چیز   عمرم بازم ٢٥ ماهگیت   مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
7 مهر 1392

بــــــوی مــــــــــاه مــهـــــــر...

باز بوی دفتر   پاک کن ها ی سفید      ته مداد قرمز   باز هم مهر رسید   باز هم رج زدن حرف الف   باز هم دخترکی سر به هوا.دختری گیج که نامش کبراست.   و هزاران سال است   قول ها داده به خود   و گرفته تصمیم   که دگر بار کتاب خود را   باز جا نگذارد.شب به زیر باران   آن کتاب کهنه.همچنان خیس وچروکیده و باران زده است   باز هم سال دگر   باز پاییز دگر   باز تصمیم دگر   باز کوکب خانم   چند مهمان دارد   باز هم سفره رنگین پهن است   و کدام از ماه...
1 مهر 1392

کـــــــــودکـــ زیبای من,قشنـــــــــــگترین نی نی دنیـــــا

.: باران طلا تا این لحظه ، 2 سال و 22 روز و 2 ساعت و 9 دقیقه و 0 ثانیه سن دارد :. قربونــت برم که عاشــق عروسکهــاتی کاش بارانی ببارد، قلبها را تر کند بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت سرزمین سینه ها تا ناکجا را تر کند چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها شاید این باران که می بارد شما را تر کند (جلیل صفربیگی)   ...
28 شهريور 1392

دنیــــــــای زیبـــــــــــــای کودکــــــــــــی

چه مشتاقانه از دنیای کودکی به سوی آینده دویدم   تا برسم به جایی که با مرور خاطراتم     بی تاب بازگشت به دنیای بازیگوشی های کودکانه شوم   به زمانی که به دنبال شاپرک بدوم به هوای رسیدن نه گرفتنشان     در گوش قاصدک زمزمه کنم و روانه اش کنم با یک فوت   یواشکی زیر باران بروم، خیس شوم، تب کنم، لوس شوم   در دامن مادر بنشینم، سر روی پای پدر بگذارم     به هوای آغوشی، خودم را به خواب بزنم یا   از روی تاب خود را پرت کنم.   با هم بازی هایم جیغ بکشم، دست به...
27 شهريور 1392