زلال هر چه عشق...
مرا به کعبه چه حاجت!
طواف می کنم "مادری" را که برای لمس دستانش هم
وضو باید گرفت ...
خدایا عاشقتم
که خواستی مادر این فرشته باشم
جوانیهایت را
با بچگیهایم پیر کردم ..........
مرا به موی سپیدت ببخش مادر!!!
مادر! تو پروانه دشت ایثاری؛ شمع فروزان محفل مایی؛
تو عطر خوش بوی همه گل هایی. در ژرفای دیدگانت،
رودی از محبت موج می زند و دستان مهربانت سهمی از سخاوت آفتاب دارد.
تو چون دریا بی دریغ، پایان نداری. تو زمزمه هرچه محبتی؛
عطر هرچه رازی؛ زلال هر چه عشقی؛ تو بلور شفاف خلوصی؛
وسعت بی کران مهربانی و صبری.
من لطافت نسیم، سیپدی سپیده، نستوهی کوه و صداقت آیینه را در تو می نگرم.
مادر، گلبرگ ها بر دستانت بوسه می زنند؛
دریاها به تو غبطه می خورند؛ بادها نام تو را تا عرش خدا می برند؛
و ملکوتیان بر تو درود می فرستند. خدا بهشتش را به زیر پای تو می بخشد.
تو به راستی شکوه مندترین واژه شگرف آفرینشی.