باران جان،تسلیم
سلام عزیزکم
امیدوارم وقتی این پستو می خونی نه به مامان بخندی
و نه فکر کنی که من چه آدم سست عنصریم.
حقیقت اینه که من اصلا طاقت اشک و گریه ی تو رو ندارم
بعد از اینکه 20 ساعت مقاومت کردی ساعت 7 صبح
یه گریه ای سر دادی که تا به حال من ازت ندیده بودم.
مامانی رسما تسلیم گریت شد
اما وقتی بهت شیر دادم آنچنان خوشحال شدی که بازم
تا به حال ندیده بودم انگار که به آرزوت رسیده بودی
البته دیروز وقتی به بابا جون گفتم قصد دارم دیگه بهت شیر ندم
کلی منو دعوا کردن و خواستن که صرف نظر کنم از تصمیمم چون زود بود
و حالا می بینی که بارانم همچنان شیر مامانی رو می خوره
نوش جونت مامانی .ببخشید که تقریبا 1 روز اذیتت کردم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی