خداحافظی باران با شیر مامان...
امروز اصلا روز خوبی نیست . هیچ وقت فکر نمی کردم از شیر گرفتن
باران انقدر برام سخت باشه.
نمی تونید تصور کنید خیلی گریه داره از صبح تا حالا ٣ بار گریه کردم .
انگار وابستگی من به شیر دادن به باران خیلی بیشتر از وابستگی
باران به می میش بوده.
الهی بمیرم وقتی بهش میگم دیگه نمی تونی بخوریش کاملا می فهمه
بغض می کنه و میگه بدیش (همین الانم گریم گرفت).
خدا می دونه شب چه جوری بخوابه امیدوارم زیاد اذیت نشه.
خدایا خودت مثل همیشه مواظب دخترم باش.
آرام باش آرام باش تو خدا را داری...
آن حقیقت ، آن یگانه ، آن هوادار شــبانه
آرام باش ، تو خدا را داری ...
آن معبود ، آن پاک ، آن همه خوبی و احســـــاس و بهــــار را داری!
آرام باش ، تو خدا را داری ...
پس نگو تنهایم ، پس نگو بی یاور ، بی یارم
تو خدا را داری یعنی عشق ، معبود ، سنگ صبور دل من ، دل تو
پس خموش ای غم ها!!!
ما خدا را داریم ...