نوستالژیهای مامان
دختر گلم خاطرات تصویری من و بابا که البته خاطرات خیلی های دیگه هم هست چیزهایی که برامون خیلی با ارزشه بد نیست تو هم بعد ها یه مقایسه با موقعیت خودت داشته باشی عزیزم
بابا نان داد !
این دمپایی ها رو میخریدیم ۳ سوته پاره میشد
بعدش همون پاره شدش رو هم پا میکردیم
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت
پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت
برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ
شما یادتون نمیاد هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد !
پیک شادی
روز اخر اسفند میدادن بهمون برای عید بشینیم حل کنیم
تو راه مدرسه به خونه همشو حل کرده بودیم !
بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بود چی بود فامیلیش !؟
اهان …خانوم رضایی
میگفت شما…
ما هم میگفتیم:ما؟؟؟
میگفت بعله شمایی که جلوی تلویزیون نشستی یکم برو عقب تر بشین
ماهم میرفتیم عقب…بعد میگفت:یکم عقب تر
اقا ما هم تا نزدیک در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده
یعنی یه همچین بچه های دوس داشتنی ای بودیم ما !
هادی و هدی از برنامه های مورد علاقم بود
چشم چشم دو ابرو
دماغ و دهن یه گردو
حالا بذار دوتا گوش
موهاش نشه فراموش
چوب چوب یه گردن
این هم که گردی تن
دست دست دوتا پا
انگشتها، جورابها
ببین چقدر قشنگه
حیف که بدونه رنگه
ببین چقدر قشنگه
حیف که بدونه رنگه
بستنی های دوقلو که بهشون میگفتیم کیم اونو از وسط برا دیگران نصف میکردیم
دفترهای تعاونی که تو مدرسه باید ثبت نام میکردیم تا ارزونتر بهمون برسه رو
به اینم میگفتیم مداد فشنگی که من خیلی داشتم
ویندوز هارووووووووووووووو
ویندوز ۳٫۱ !
ویندوز ۹۵ !
حرکت محبوب ما جلوی پنکه !
دهه شصتی ها این عکس رو خوب درک میکنن